دخترک شیرین زبونم
داشتم سیب زمینی پوست میگرفتم آنوشا اومد یکی برداشت گاز میزد و مینداخت زمین گفتم آنوشا تازه جارو کردم سیب زمینی رو بده مامان یهو پرتش کرد رو زمین گفتم باهات قهرممم حالا آنوشا:
ماااامااان
من:
آنوشا:مااااااامااااان
من
آنوشا: ماااماان دونممم(مامان جونممم)
من:
گرفتمش بغل و چلوندمششششش آی چسبید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی