آنوشا جانآنوشا جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

خوشبختی ما باتو کاملتر شد

شانزده و هفده ماهگی دختر نازنینم

دختر باهوش و قشنگم مامانت رو ببخش که مدتیه نیومدم تا برات بنویسم و روزمره هاتو ثبت کنم برات بزار به حساب اینکه روزها خیلی زود تموم میشن و شبها هم خستگی روز رو داریم(تنبلی ) آنوشای ما حسابی خانم شده و خیلی کنجکاو و ماجراجو از هر فرصتی برای یادگیری استفاده میکنه و دوست داره توی همه کاری سرک بکشه و دخالت کنه خیلی مهربونه و دایم در حال بوسیدنه افراد خانواده است و به هر بچه ای هم که برسه سریع لباشو غنچه میکنه و میبره سمت صورتش تا بوسش کنه خیلی مهربونه دختر نازم از نظر ارتباطی اول سعی میکنه کسایی رو که میبینه شناسایی کنه و بعدش باهاشون ارتباط برقرار میکنه دیگه مثل قبل نیست سریع بپره بغل طرف و بوسش کنه بیشتر از همه رشد کلامی اشه که چشمگیر...
23 آبان 1393

پانزده ماهگی آنوشا گلی

پانزده ماه عاشقانه من و دخترم وارد ماه شانزدهم شد و من هر روز عاشقانه تر دوستت دارم دختر کوچولوی من اونقدر شیرینی و کارهات جالبه که هر دقیقه برامون سورپرایز داری خیلی خانم شدی و قشنگ به حرفام گوش میدی و هرچی میگم میفهمی ماشالله خیلی باهوشی و فهمیده و کاری رو که بگم انجام ندی خودت میدونی که باید انجام ندی هرچند دوست داری تجربه اش کنی و من تا جایی که امکان داره فرصت تجربه کردن رو بهت میدم چون دوست ندارم فقط امرو نهی بشنوی باید خودتم تجربه کنی که چه کاری خوبه چه کاری خوب نیست البته این تا زمانیه که بسلامتیت آسیب نرسه تکرار کلماتی که میگی هر روز بیشتر میشه و بعضیاشون رو همیشه میگی به توپ میگی گل به عروسکت که یه پسر بچه است میگی گگ به بابای...
29 شهريور 1393